anisaanisa، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

پستوووووووووووووووووونک

نفس طلای مامان مرحله دوم ترک پستونکت با موفقیت تموم شد و شما خلاصه با پسته عزیزت خداحافظی کردی البته ترک پستونکت و مدیون خاله رویا (مربی مهدت)هستیم .چند روز اول ازت خواست که  پستونکت و بهش بدی تا برات بشوره شما هم بهش میدادی اما خاله می برد تو ساکت می ذاشت و تا ظهر بهت نمیداد با من هم هماهنگ کرد که بعد از ظهر هم همین کارو کنم آخه عقیده داشت چون هیچکدوم از بچه های کلاس پستونک نمی خورن آنیسا هم خودش کم میل شده بزار هیچ فرقی با بچه های دیگه نداشته باشه منم که کلا با پستونک خوردنت مخالف بودم از خدا خواسته بعد از ظهرا یکی دوبار ازم خواستی منم گفتم دست رویا جون همین شد که دیگه نخواستی الان دو هفته هست که شب ها هم پستونک نمی خور...
24 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند. دکتر علی شریعتی ...
11 ارديبهشت 1392

خدایا شکرت

گنجشكي به خدا گفت :لانه كوچكي داشتم آرامگاه خستگيم و سرپناه بي كسيم بود .طوفان تو آن را از من گرفت. كجاي دنياي تو را گرفته بودم؟ و خدا در جواب گفت: ماري در راه لانه ات بود .تو در خواب بودي باد را گفتم لانه ات را واژگون كند آن گاه تو از كمين مار پرگشودي!چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم وتو ندانسته به دشمنيم برخاستي.
11 ارديبهشت 1392

بعد از مهد کودک

قند عسلم امروز داشتم همش به این فکر میکردم که چقدر بعد از رفتن به مهد تغییر کردی . روز اولی که بردمت مهد تو جمع بچه ها که قرار میگرفتی فوری میومدی پشتم کز میکردی و دوباره میرفتی داشتی کتاب میخوندی که یکی از دوستات اومد از دستت کشید تو هم فوری اومدی پیش منو ازم کمک خواستی خیلی نگرانت بودم که چرا نمیتونی از حق خودت دفاع کنی.اما الان تو جمع مثل یه سرگروه رفتار میکنی اسباب بازی ور میداری و پیش همه بچه ها میری و بازی میکنی.این هارو روزا اول سال که کارم کمتر بود میومدم از دوربین مهد نگات می کردم .ظهر هم دنبالت میام باید تو حیاط بازی کنی تو صف واسه سرسره که وایسادی دو دستی سرسره رو میگیری که کسی جات و نگیره بعضی وقتا هم جای یکی دیگر...
8 ارديبهشت 1392

عاشقتم نفسکم

چشم چشم دو ابرو ...... نگاه من به هر سو   پس چرا نیستی پیشم ؟..... نگاه خیس تو کو ؟   گوش گوش دوتا گوش ..... یه دستباز یه آغوش   بیا بگیر قلبمو ..... یادم تورا فراموش   چوب چوب یه گردن ..... جایی نری تو بیمن !   دق می کنم میمیرم ..... اگه دور بشی از من   دست دست دوتا پا ..... یاد تو مونده اینجا   یادت میاد که گفتی ..... بی تو نمیرم هیچ جا   چوب چوب یه گردن ..... جایی نری تو بیمن ! دق می کنم میمیرم ..... اگه دور بشی از من دست دست دوتا پا ..... یاد تو مونده اینجا یادت میاد که گفتی ..... بی تو نمیرم هیچ جا من ؟ من ؟ یه عاشق ..... همون مجنون سابق   &nb...
7 ارديبهشت 1392

مهد کودک

اومدم مهد کودک برای تاب سواری اومدم عکسمو بدم به یادگاری اومدم شعرای رنگ و وارنگ بخونم یه کتاب قصه از مربی بگیرم دفترمو بدین برم می خوام که نقاشی کنم مربیمه میخوامش دوسش دارم می پامش هر چی دارم تو دنیا میخوام بشه به نامش   ...
2 ارديبهشت 1392