دومین عید با تو
نفس خانومی دیگه چند روزی بیشتر به عید نموده این دومین عیدیه که کنار همیم چقدر از این بابت خوشحالیم و روزی هزار بار خدا رو شکر میکنیم چون تازه اسباب کشی کردیم و اومدیم خونه جدیدمون دیگه نیازی به خونه تکونی نداریم از این بابت هم مامان خیلی خوشحالهعزیزم واسه خرید لباس عیدت خیلی دچار وسواس شده بودم میخواستم حتما" همه چیز و بهترینش و برات بخرم بابائی که کلا" نامید شده بود همش غر میزدمی گفت با این همه کج سلیقگی هیچی نمیخریولی خب مامان موفق شد همه اون چیزایی که دوست داشت و برات خریدیه دونه کت با سارافون zara یه بلوز و جوراب شلواری خوچکل با یه دونه کفش ناز خریدم عکساشم واست میزارم نفسمعزیز مامان بهترین هدیه سال جدید ت به من راه رفتنت بود خیلی دوست داشتم زودی راه بریمامان کیف میکنه وقتی راه میری و وقتی میخوری زمین بااراده دوباره بلند میشی مامان همیشه سعی کرده احساسش و کنترل کنه وقتی می خوای یه کاری و انجام میدی یه چیزی و از زمین ورداری راه میری و میفتی زودی دنبالت راه نیفته و بیخودی کمکت نکنه تا خودت بتونی رو پای خودت بایستی و وقتی بزرگ شدی یه دختر مستقل و قوی بشی فکر میکنم داری همینجوری هم میشی
عزیز دلم تو سال جدید تو تمام ثانیه های عمرم واست آرزوی سلامتی سلامتی سلامتی میکنمتمام تلاشمون و میکنیم تو زندگیت احساس آرامش و خوشبختی کنیعیدتم مبارک گلکم