گذر ایام در عید 91
سلام نفس مامانامسال عید هم گذشت البته مثل سال قبل با وجود شما خوب و خوش و با خیر و برکت گذشت مامان قربون قدم نازت بره که واسه مامان و بابا کلی خوبی و برکت به همراه داشتی قدمت رو چشمم نفسمروز اول هممون سحر خیز بودیم لحظه تحویل سال من و بابائی کنار هم نشسته بودیم و طبق این ششمین عیدی که با هم بودیم دستمون تو دست هم بود هر چی میخواستیم تو هم دستمون و بگیری اما امون نمی دادی و همش فرار می کردی و می خواستی شیطونی کنیبه خاطر همین کلا تو بغلمون نگهت داشتیم و همین که سال تحویل شد فرار کردیبعدش خوابیدی و قبل از ظهر رفتیم خونه مادر جونی (مامان مامان)بعدش هم خونه پدر جون شما هم عیدی هات و گرفتینهار اونجا موندیم و بعد از ظهر هم رفتیم خونه چند تا از فامیلای بابایی بعدشم انقد خسته شده بودی تو ماشین خوابت برد و اومدیم خونه خودمون خوابیدی حسابیخلاصه عزیزم چند روز عید هم گذشت مهمونی رفتیم مهمونی دادیم خوب بود.سیزده بدر هم رفتیم خونه خاله مامان خیلی خوش گذشت چون اولین بارت بود زیرآفتاب تو باغ قدم میزدی و کلی هم بهت خوش گذشتعزیزم انشااله امسال سال خوبی واسه هممون باشه هیچ غصه ای تو دلمون نداشته باشیم مامان عاشقت نفسم
خدا نوشت:خدا جونم دلم میخواد محکم بغلم کنی تو گوشم زمزمه کنی سهم توئه از هیچی نترس من به تو بخشیدمش اون مال توئه از وجودته نگران نباش خدا جونم برام حفظش کن برام سالم نگهش دار نفسم به نفسش بنده دلم گرفته دلم غصه داره قول بده تواین سال جدید غصه رو از دلم پاک کنی دوای دردم پیش خودته