anisaanisa، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

مامان و ببخش

1390/6/29 9:01
نویسنده : مامان آنیسا
278 بازدید
اشتراک گذاری

ناراحت

نفسم امروز تصمیم گرفتم یه حادثه که 2 ماه پیش وقتی7 ماهت بود برات افتادو خیلی مامان و ترسوندی و

ثبت کنم

بعد از ظهر بود بابائی خونه نبود ما دوتا تنها بودیم از خواب که بلند شدی بهت فرنی دادم خوردی بعدش

تلوزیون و روشن کردم سبد اسباب بازی هات و اوردم با عروسکات و شروع کردی به بازی

منم رفتم که روی تختت و مرتب کنم

توضیح(یه عروسک کوچولو داری که تو گردنش یه شیشه شیر کوچیک آویزونه و عمه جون برات خریده بود)

5 دقیقه هم نگذشته بود که صدای سرفت و شنیدم از اتاقت اومدم بیرون ببینم چی شده آخه عادت

داری وقتی می خوای خودت و لوس کنی سرفه می کنی اما چیزی که دیدم برام غیر قابل هضم بود

دختر قشنگم رو زمین دراز کشیده بودی سیاه و کبود شدی انگشتت و به طرف دهنت برده بودی خشک

شدم وقتی تو اون حال دیدمت فقط خدارو شکر که خدا انقد بهم قدرت داد که تونستم بگیرمت برت

گردونم پشتت و زدم دیدم اون شیشه شیر عروسکت و فکر کردی مال خودته از گردن عروسکت کندیش و

دراز کشیدی که افتاد تو حلقت وقتی افتاد حسابی نفس کشیدی بعدش مامان و نگاه کردی و خندیدی

اونوقت بود که تازه فهمیدم چه بلایی داشت سرم میومد محکم بغلت کردم کلی گریه کردم نمی تونستم

از خودم جدات کنم همون روز اون عروسک و با تمام اسباب بازی های ریزت و ریختم دور دخترکم این اتفاق

بهو هیچکی نگفتم من و تو البته الان همه نی نی وبلاگی ها به اضافه عمو جون اگه این پست و بخونه

که همین جا ازش خواهش میکنیم به کسی نگه)

از خدا می خوام که هیچوقت من و با تو امتحان نکنه که خودش میدونه می بازم

دختر قشنگم مامان و ببخش یه مو از سرت کم شه مامان میمیره خیلی دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)